◕‿◕ علی اصغرم لای ◕‿◕
سلام ناز دونه مامان.
١ ماهه وبتو اپ نکردم شرمندتمممم.
عزیزم محرم بودو روضه خونه آقاجون. حال و هوای شیرین اونجا.
ایلی جونم شیرین زبون شدی.
بهت میگم عشق مامان کیه ؟ میگی نَنَم...
صدای ٨ تا حیوونو بلدی.مرغ...پیشی...هاپو...کلاغ...قورباغه...زنبور...گاو...ببعی
تازه همه اعضای بدنتم بلدی. اگرم بگم چشم مامان کو مال منو نشون میدی.
کلاغ و مرغ و قوراغتم ترکن مامان میدونی چراااا؟ به مکالمه من و خودت دقت کن...
مامان مریم: ایلی مامان خانوم مرغه چی میگه ؟
ایلیا: گُد گُد!
مامان مریم:
مامان مریم: ایلی جون کلاغ چی میگه؟
ایلیا: گار گار!
مامان مریم:
مامان مریم: ایلی نازم قورباغه چی میگه مامان؟
ایلیا: گور گور!
مامان مریم:
تازه به منم گاهی میگی مامان مَ مَم!!!
دائماً شلوار بابا رهامو میگیری میکشی که بیاد باهات توپ بازی کنه.
جدیداً یکم شبا بد خواب شدی فکر کنم بازم دندون نیش تو راه داری.
برات چندتا عکس میزارم گویای همه چیز از محرم هست.
اینجا آماده شدی با بابایی و من و خاله مرجان بریم بیرون یکم.
اینجا هم بابای بغلت کردوسط دسته راهمیرفتین و برات سینه میزد.
اینجا هم با بابایی در حال سینه زدنید.
اینم عکس یه عکس ٢ نفره زیبا.
داری اینجا با بابایی وسط دسته راه میری.
اینجا دیگه از راه رفتنم خسته شدی ایستادی.
بابایی دید خیلی خسته ای نشوندت روی یه سکو و ازت عکس انداختیم.