◕‿◕ توضیح دیر کرد ◕‿◕
سلام عشق شیرین مامان.
خوبی عزیزمممم.
ببخش که دیر اومدممم میدونمممم. درگیری های بسیاری داشتیممم.
از کجاش برات بگم مادرممممم.
من از ٧ اردیبهشت رفتم سر کار. شما رو صبح ها بابا رهام میبرد پیش مامانی و عصر برمیگردوند. وقتی میرفتی دلم خون میشد و کلی اشک میریختممم.
١٤ اردیبهشت پیش دکتر روز رخ وقت داشتیم برای چیزی که من مدتها بود به همه گوشزد میکردم ولی همه فکر میکردن من روی تو حساس شدم بعد از عمل قلبت. خلاصه این چکاپ دومت بود و دکتر گفت عملللللل.
باز آب یخی بود که روی من و بابا رهام ریختن. وقت عمل برای ٢٤ اردیبهشت یعنی فردای روز پدر داده شد. کاریش نمیشد کرد تقدیر این بود و آماده بود برای رسیدن روز عمل.
روز قبل عملت روز پدر بود. یکی از بدترین اتفاقات زندگیم افتاد که تو یه پست جدا میگمش این اتفاق باعث شد من و بابا رهام تنها ببریمت برای عمل. صبح عمل تب داشتی و ظهر به عمل شدی و این عمل برای ما بسیار سخت تر از عمل قلبت گذشت. نه مینشستی نه راه میرفتی نه غذا میخوردی. شکر خدا گذشت.
بعد از اون خاله و مامانی و بابایی و آقاجون و عمه رفتن مکه. وقتی اومدن چند روزی پیششون بودیم.
اینم عذر تقصیرات نیومدن این مدتم.
میبوسمت عشق نازم.