◕‿◕ اولین برف و اولین تکونای نی نی نازم ◕‿◕
سلام نفس مامان, عشق مامان, عمر مامان, اصلا همه کس مامان!!!
خوبی خوشگل قشنگم؟؟؟
عزیز دلم وبلاگت باز نمیشد برام با نت ما مشکل داشت منم کلافه شده بودم دیگه بابایی دیشب برام درستش کرد تا بتونم برات بنویسم. گل مامان من ٤شنبه رفتم واسه ازمایش غربالگری. بعدم رفتم خونه مامان منیژ. جوابشم ١شنبه حاضر شد و مامانی تو بارون رفتم گرفتم ولی فدای سرت. دیشبم بردم دکترم دیدم و شـــــــــکر خدا گفت شما سالمی.
بابایی دوباره از جمعه مریض شد و بردمش شنبه دکتر کلی امپول داد بهش و ٢روز استراحت. شکر خدا الان بهتره. ٢شنبه هم خونه عمه ندا بودیم ناهار.
مامانم خبر جالب دیگه اینکه شما از اول هفته ١٦ خودتو برام لوس کردی و تکون خوردی. یعنی من به این زودی تکوناتو حس کردم. خیلی لذت بخشههههه. فدات شم که منو تو حسرت هیچی نمیزاری. راستی مامان طلا شما امروز ١٧ هفته و ٤ روزته.
بعداً نوشت ١ : امروز تولد عمه فریباست. براش دعا کن و از خدا بخواه که بهترین هارو براش رقم بزنه و زندگیش پر از خوشبختی و شادی باشه.
بعداً نوشت ٢ : از امروز از نت برات قرآن میزارم که با هم گوش بدیم. الان داریم گوش میدیم.