◕‿◕ واسه دل خوم ◕‿◕
سلام مامان گلیه من. خوبی فدات شم. الهی بگردم نانازمو. مامانی اصلا حوصله نداره. از بس که تو خونه موندم فکر کنم کپک زدم. دیروز مامانی همش سرگیجه داشت. رفتم فشارمو خودم گرفتم دیدم ١٠ رو ۷ . امروزم شاید بریم خونه مامان جون مهمونی. شاید با خاله مرجان یکم تو سر و کله هم بزنیم دلم وا شه. دیروزم عمه هدی و عمو لقمان زنگ زدن حالتو میپرسیدن. عمو لقمان گفت کلی عکس خوشجل موشجل پیدا کردن واسه مامانی که بزارم رو دسکناپ هی نگاه کنم شما هم خوشجل موشجل شی و البته من میدونم نفس مامان مثله فرشته ها میمونه ها ولی بهشون گفتیم بیارن عکس هارو. تازه عمه هدی میخواد تورو ۲ زبانه کنه یعنی میخواد بهت انگلیسی یاد بده.ما هم قول همکاری دادیم بهشون. عمو لقمانم هی میگه سیب بخور نی نی خوشجل موشجل بشه. آخ الهی من بگردم تورو.
پریشب مامان منیژ واسمون کلی غذا پخته بود اورده بود. هی زنگ میزنه میگه مریمــ غذا بخورها بچه گشنه میمونه.
بعداً نوشت ١: مامان جون میدونی کیه؟ مامان بزرگ مادری مامان مریمــ هستش.